از رنجی که میبریم


نویسنده: سید روحالله نقیبی
روانشناس بالینی و رواندرمانگر
ما در قرنی زندگی میکنیم که گزافه نیست اگر بگوییم عصر اضطراب است. میزان اضطراب و استرسی که مردم در این دوران تجربه و تحمل میکنند نسبت به دوران گذشته، بسیار متفاوت است. اضطرابی که به نحوهٔ زندگی کردن ما باز میگردد و در هر گوشه از آن حضور دارد؛ از اوان کودکی تا پایان عمر.

چه کسی ماشه را میکشد
طبق پژوهشهای انجام شده، بیشاز ۴۵ درصد بیمارانی که به مراکز درمانی پزشکی مراجعه میکنند علائم ناشی از بدکاری و بیماری بدنی ندارند و با تشخیص دردها و علائم عصبی مواجه میشوند و عملا کادر درمان پزشکی کار موثر درمانی برای آنها انجام نمیدهند. بیماران با علائم آزاردهنده خود متهم به تمارض و کادر درمانی نیز دچار احساس سرخوردگی میشوند. واقعیت داستان این است که اضطراب مزمن بسیار آسیبزا و حتی کشنده است. سیستم ایمنی بدن ما طوری طراحی شده است که در زمانهایی که با خطری جدی مواجه میشویم با ترشح هورمونهایی توان مقاومت در برابر آن خطر را به طور فوقالعادهای بالا میبرد تا بتوانیم از مهلکه خود را نجات دهیم. مثال آشنا آن زمانی است که مثلا مدتی بعد از یک حادثه متوجه خونریزی و یا درد شدید میشویم. در اصطلاح عامیانه آن، در لحظهٔ حادثه داغ بودهایم و متوجه آسیب نشدهایم. مهمترین این هورمونها کورتیزول نام دارد. اما در شرایطی که تحت استرس و فشارهای مضربکنندهٔ مزمن قرار داریم بدن ما بهاصطلاح فریب خورده و هورمون کورتیزول را به صورت مداوم ترشح میکند. این امر موجب میشود سیستم ایمنی بدن ما دچار بیشفعالی شده و به مرور زمان حتی ساختارهای مفید و ضروری بدن را هم به عنوان تهدید شناسایی کرده و آنها را از بین ببرد. مثلا میلین، غلاف عایق دور سلولهای عصبی، به عنوان دشمن شناسایی شده و از بین میرود که موجب بیماری فلج تدریجی یا همان MS میشود. پژوهشها نشان میدهد که بیماریهای سیستم ایمنی بدن در سالهای گذشته با سرعت زیادی در حال رشد و قربانی گرفتن هستند.

